۲۵ دی ۱۳۹۶

سُکولاریزاسیون (3)



سکولاریسم و ارتش مُدرن


بعبارتی دیگر ابتکارعمل جهت پیشبرد سُکولاریزاسیون در خاورمیانه در اختیار دولتهای مرکزی قرار گرفتند که نه لیبرال بودند و نه حتی بطور نیم بند دمکرات. در یک چنین شرایط اجتماعی افکار عمومی هم نه لیبرال بود و نه سکولار. از این رو ضرب آهنگ سُکولاریزاسیون بطور آرام و آهسته پیش میرفت؛ همچنان که ایران و مصرِ بعد از محمد علی از سر انجام رساندن مُدرنیزاسیون عقب نشینی کرده، علیرغم اینکه پس از قرن نوزدهم روشنفکران این جوامع هم لیبرال بودند و هم ضد روحانیون. در مرکز عثمانی جائیکه روشنفکران مستقل - یعنی عثمانی ها جوان-، علیه دولت مرکزی که «تنظیمات» و سیاستهای دینی را رایج کرده بود یورشی انجام میگیرد. رهبری این جنبش روشنفکری، نامیک کمال، نام داشت که بر نظم عثمانی بنای سیاسیی را استوار میکند، مشابه آنچه که در اروپای آنروز رایج بود. نظام سیاسیی که مبتنی بود بر جدایی دین از دولت که روحانیون در آن نقشی ایفاء نمیکردند.

کوروش اعتمادی
15 ژانویه 2018



****

رفرمهای نظامی محمد علی و محمود هرگز تحت عنوان سُکولاریزاسیون شناسایی نشدند، امّا نتایج آنها به سُکولاریزاسیون تشبیه شدند. اونیفورمهای غربی و آموزشهای نظامی جدید بسیاری از روحانیون را رنجیده خاطر ساخت. مدارس مُدل غربی، مستقل از انستیتوهای دینی، با هدف تأمین نیازهای نیروهای مسلح تأسیس شدند. در همین راستا میتوان از مدرسه پزشکی نظامی و تکنیک که به ساختار دفاتر اداری متصل بودند نام برد. رسیدن به این اهداف مُدرن ممکن نبود مگر با کاهش امتیازات روحانیون و متحدان آنها- نخبگان-، و تضعیف سنت های رو به رشد که هویت اسلامی میداشتند.

انگیزه های پراگماتیک دولتی برای پیشرفت سریع سُکولاریزاسیون بسیار از ایدئولوژی انقلاب فرانسه یا عصر روشنگری فاصله داشتند. رفرمهای دیگر دولتی در قرن نوزدهم در مصر و امپراطوری عثمانی ویژگیهای سکولاری داشتند؛ از جمله تحت کنترل درآورن مالیات اسلامی (وقف)، گسترش سیستم آموزشی مُدرن دولتی، تبیین کُدهای تجارت مُدرن، رفرم در قوانین اسلامی و تدوین و تهیه قوانین جدید در قالبهای مُدرن. طبیعی بود چنین رفرمهایی نیازمند دولت مرکزی توانمند بود که در مقابل تاخت و تاز غرب و انقلاب داخلی مقاومت کند. فرمانروایی چون عبدالحمید دوم، در پایانه قرن نوزدهم، خودش مجری بسیاری از این اقدامات تقویت کننده در جهت پیشرفت سُکولاریسم بود. بعدها این رفرمها در جزئیات همزمان شد با محمود دوم که تحت عنوان «تنظیمات» شناسایی شدند که توسط اقدامات دولتمردان در بین سالها 1839 تا 1876 به اجراء درآمدند. در قرن نوزدهم در مصر اقدامات دولت مرکزی در پیشبرد سُکولاریزاسیون تحت فرمانروایی محمدعلی و اسماعیلی تلاشهای بسیاری را به سرانجام رساندن.

در هیچیک از این اقدامات انجام شده، کلامی از سوی روشنفکران در تغییر افکار عمومی در رابطه با نهاد دین و یا رابطه کلیسا-دولت که نقش قابل توجهی را ایفاء کنند بگوش شنیده نمیشد. مُدرنیزاسیون نظامی، آموزشی و تجارت مُدرن که در آغاز و سپس در قرن بییستم به اجراء درآمدند و عمدتاً از بالا انجام میگرفت. بعبارتی دیگر مُدرنیزاسیون نخستین در خاورمیانه یک پدیده دولتی بود که در پیشرفت این پروسهء، دولت و سیاستمداران دولتی نقش بیشتری از روشنفکران ایفاء کردند.

سُکولاریزاسیون از بالا توسط دولت، میبایست پیوند مستقیم با تغییرات ضروری اقتصادی در این کشورها میداشت، که ساختارهای کهنه دینی و روابط کشاورزی در این جوامع نمیتوانستند از عهده آن برآیند. در این جوامع پروسهء سُکولاریزاسیون بشدّت توسط دولت، با توّجه به ضعف طبقات سرمایه داری بومی و رقابت با اقتصاد اروپا، ترویج میشد. میبایست توّجه داشت تغییرات اقتصادی ضروری برای پیشرفت سکولاریسم بطور تمام عیار در این کشورها فراهم نیامده بود، و اقتصاد ناتوان تر از اقتصاد آزاد سرمایه داری بود.

بعبارتی دیگرابتکارعمل جهت پیشبرد سُکولاریزاسیون در خاورمیانه در اختیار دولتهای مرکزی قرار گرفتند که نه لیبرال بودند و نه حتی بطور نیم بند دمکرات. در یک چنین شرایط اجتماعی افکار عمومی هم نه لیبرال بود و نه سکولار. از این رو ضرب آهنگ سُکولاریزاسیون بطور آرام و آهسته پیش میرفت؛ همچنان که ایران و مصرِ بعد از محمد علی از سر انجام رساندن مُدرنیزاسیون عقب نشینی کرده،علیرغم اینکه پس از قرن نوزدهم روشنفکران این جوامع هم لیبرال بودند و هم ضد روحانیون. در مرکز عثمانی جائیکه روشنفکران مستقل - یعنی عثمانی ها جوان-، علیه دولت مرکزی که «تنظیمات» و سیاستهای دینی را رایج کرده بود یورشی انجام میگیرد. رهبری این جنبش روشنفکری، «نامیک کمال»، نام داشت که بر نظم عثمانی بنای سیاسیی را استوارمیکند، مشابه آنچه که در اروپای آنروز رایج بود. نظام سیاسیی که مبتنی بود برجدایی دین از دولت که روحانیون در آن نقشی ایفاء نمیکردند. عثمانی ها جوان معتقد به قانون اساسی بودند که کمتر مرکزیت داشت تا دولتمردان سکولار تنظیمات آنها را بر عهده گیرند، چرا که برای آنها بیشتر دمکراسی و غیر مرکزی بودن ساختار سیاسی مطرح بود. عثمانی های جوان بشدت علیه نقش روحانیون در جامعه عمل میکردند. داستان عثمانی های جوان خاطر نشان میسازد؛ سکولاریسم در غرب معمولا با چپ و لیبرالیسم پیوند خورده بود که ناگزیر در جزئیات با کنترل و اراده دولتی تحقق مییافت. البته وقتی که چنین سُکولاریزاسیونی در تخالف با قانون اساسی و دمکراتیزه شدن قرار میگرفت، میتوانست به دفاع از دین هم منتهی شود.

تاریخ عثمانی در آغاز قرن بیستم بیشتر شاهد سُکولاریزاسیون دولتی است که ترکهای جوان نقش عمده ای در تحقق آن ایفاء کردند. آنها تفاهمات پیچیده خود با نهادهای دینی را از نظر دور نداشتند. در پایانهء قرن نوزدهم سلطان عثمانی تحت فشار قرار میگیرد تا دعوی خلافت مسلمین را مطرح کند، و دولت بی میل بود تا مواضع رادیکالی علیه نهادهای دینی اتخاذ کند. این تحول با تغییراتی توسط کمال آتاتورک انجام گرفت که مؤسس نخستین دولت سکولار در جهان اسلام بود. آتاتورک بر خلاف دیگر حاکمین خاورمیانه در موقعیتی قرارگرفته بود که می خواست پروسهء سُکولاریزاسیون جامعهء ترکیه را به چند دلیل انجام دهد. او در حوزهِ سیاست هیچ شباهتی به دیگر روسای دولتها درخاورمیانه نداشت و در موقعیتی بود که: 1) سلطان - خلیفه با ارتباط گیری نزدیک او با قدرت های غربی بویژه انگلستان توافق کامل داشت؛ 2) سلطان - خلیفه با تجزیه امپراطوری عثمانی موافق بود. این تجزیه نه فقط محدود به بخش های عرب نشین امپراطوری عثمانی میشد بلکه بیشتر از آن سلطان عثمانی پذیرفته بود آناتولی به ارمنی ها، کردها، و یونانی ها واگذار شود؛ 3) مصطفی کمال یک  ژنرال پیروزمند در جنگ جهانی اول بود، و شهرت و توانایی او به او کمک کرد تا مناطقی را که در گذشته توسط یونانیها و دیگران اشغال شده بود به ترکها بازگردند. او همچنان یک قهرمان ملی نامیده شد؛ 4) که در پایان جنگ این امکان را فراهم آورد تا ساختار دولتی را در ترکیه بنا کند که در دیگر کشورهای اسلامی ناممکن بود؛ 5) ترک های عثمانی در عرصهء مُدرنیت نسبت به دیگر مردمان خاورمیانه از یک پشتوانه تاریخی بیشتر و قدرتمندتری برخوردار بودند و از این رو آمادگی بیشتری برای تغییر داشتند.

آتاتورک در آغاز پس از مدت زمان کوتاه که بقدرت میرسد از همان زبان سنتی دینی استفاده میکرد و هیچ محدودیتی هم علیه سلطان بعمل نیاورد. در سال 1923 او نهاد سلطان و سپس خلیفه را ملغی میکند تا سال 1938 که پس از مرگ او پارلمان ترکیه با یک سری تصمیمات جدید قدرت و نفوذ نهادهای دین را تضعیف میکند. اعلان اذان به عربی و الفبای عربی ممنوع میگردد. واژگان عربی و فارسی که مفاهم دینی داشتند در زبان ترکی حذف میگردند. برای مدت زمانی تحصیلات دینی در سطح بالا مجاز میشود، ولی آموزشهای دینی در سطح پایین محدود میشوند. در بین کشورهای مسلمان فقط ترکیه بود که قوانین اسلامی، شریعت، را مُلغی میکند. جایگزین شریعت قوانینی تدوین میشود که بسیار متأثر از قوانین مدنی و حقوقی سوئیس میبود. به زنها حقوقی یکسان در رابطه با طلاق و سرپرستی کودک داده میشود، چند همسری ممنوع میگردد، رعایت حجاب سست میگردد. در سال 1934 خانمها در انتخابات ملی در کشور حق رأی کسب میکنند، یعنی پیش از آنکه خانمها در فرانسه، ایتالیا و سوئیس بدین حقوق دست یابند. این تحولات نمایانگر آن است که در پیشرفت و تحقق سکولاریسم پیش از هر چیز دولت نقش اساسی را ایفاء میکند. گروهای دینی سنتی که پیشتوانه جامعه مردسالار بودند مشاهده میکنند با افزونی قدرت و آزادی زنان در جامعه قدرت نهادهای دینی تضعیف میگردند.

بهترین پژوهش در رابطه با سکولاریسم در یک کشور اسلامی، کتابی است تحت عنوان «پیشرفت سکولاریسم در ترکیه»1 که توسط «نیازی برکز»2  نوشته شده است. این کتاب به دو اسطوره در رابطه با طبیعت سکولاریسم پس از انقلاب کمالیست ها اشاره میکند. نخست باور به جدایی دین از دولت بر اساس لائیسیته فرانسوی و دیگری باور به خدانشناسی با هدف انحلال اسلام. با برنامهء جدایی دین از دولت که از سوی آتاتورک بر آن اصرار ورزیده میشد میتوان توافق داشت، ولی اینکه برنامه های او به خداناباوری منتهی گردید، نه. امّا بر خلاف اظهارات «برکز»، برنامه سیاسی آتاتورک بهترین اقدام برای انشعاب حوزهِ دین از حوزهِ سکولاریسم بود که به مُدرن و منطقی شدن اسلام منجر شد. توضیحات دیگری در خصوص اقدامات و جوهره سیاست های آتاتورک وجود دارد که در جایی ثبت نشده؛ یعنی استقرار دولتی برای کنترل دین و طبقاتِ دینی. این برنامه شامل کنترل و محدود کردن آموزشهای دینی، غیر قانونی اعلام کردن سازمان اخوان المسلمین، تغییر کامل شرایط و روابط حقوقی خانواده و تحت پوشش قراردادن آنها تحت قوانین جدید دولتی بجای قوانین دینی، ممنوع اعلام کردن لباسهای زنانه که پوشش اسلامی نامیده میشدند و فرمان برای رایج کردن پوشش های غربی. اینها همه بیانگر توافقی بزرگ از کنترل و قدرت دولت، و همهء واژگانی هستند که با موضوع گفتگو پیرامون سکولاریسم در ترکیه ارتباط مییابند.

«برکز» اشاره میکند آتاتورک تلاش میکرد سیاستهایی را پی گیرد که مورد توجه همگان باشد، امّا روشن بود گاه این اقدامات فراتر از آنچه بود که مردم میخواستند. تغییرات در ساختارهای اقتصادی و اجتماعی، توسعهء شهرنشینی و روابط تولید سرمایه داری طبقه متوسط و بورکرات های جدیدی را پدید آورند که از سُکولاریزاسیون دفاع میکردند. آنها روشنفکرانی بودند که قبل و در دوران آتاتورک مستقل از سکولاریسم دولتی موجودیت داشتند. دولت در دوران آتاتورک از پشتوانه چشمگیر اکثریت مردم برخوردار بود که خواستار تحولات سکولاری در ترکیه بودند. جهت هایی دیگر از دین تا آغاز جنگ جهانی دوم تا ایجاد یک نظام سیاسی چند حزبی و انتخابات آزاد دوباره مطرح شد تا جائیکه رقابت های حزبی در ترکیه سکولار به نقطه اوج پلورالیسم سیاسیی رسید تا حزب رفاه اسلامی در سال 1995 تأسیس گردید.

نتایج :

1.       The Development of Secularism in Turkey
2.      Niyazi Berkes

    

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر