۱۵ اسفند ۱۴۰۱

استقلال جامعهء مدنی از جوامع سیاسی و اقتصادی ضامن تحقق دمکراسی است

  


میتوان بصراحت مطرح کرد؛ جنبشهای سایه گستر جامعه مدنی پس از فراگیر شدنشان چون یک اپوزیسیون مادالعمر علیه حکومت ها (جامعه سیاسی)، جهت تحقق و ماندگاری دمکراسی عمل میکنند و این نوع جنبش ها بنا بر ماهیت و اهداف مبارزاتی شان هیچگاه نمی توانند هم پیمان با جامعه سیاسی و جامعه اقتصادی بحساب آیند، چرا که در صورت  همداستانی شان با جامعه سیاسی درنهایت بخشی از قدرت محسوب خواهند شد و جامعه ابزار و پتانسیل های مبارزاتی خود برای تحقق دمکراسی را از دست خواهد داد. 

Koroush_etemadi@hotmail.com

کوروش اعتمادی

7 مارس 2023

***

پیش ازهر درنگی بر مواد دوازده گانه منشورِ بیست تشکل صنفی و مدنی در ایران، ضروری است در آغاز به فهرست و ماهیت همپیوندی این بیست تشکل بپردازم که کاملا مشهود است بهم پیوستگان همگی بخشی از نهادهای صنفی و فرهنگیی میباشند که متعلق به جنبش و جامعه مدنی در داخل کشور هستند. بعبارتی دیگر این همپیمانی بخشی از جنبش پویا و کوشنده جامعه مدنی ایران است که هیج سنخیتی و وجه اشتراکی نه با جامعهء سیاسی (قدرت) ایران دارد  و نه با جامعهء اقتصادی (بازار).

منظور از جامعه سیاسی همان بخشی از جامعه سیاسی ایران است که در قالب حکومت دینی بر ایران حکمرانی میکند و همچنین آن بخش دیگر که در شکل اپوزیسیون در مقابل این حکومت دینی صف آرایی کرده است. روشن تر بگویم هر دو دوبخش جامعه سیاسی درمفهوم جامعه شناسی، جامعه سیاسی تعریف میشود. منطقی است جامعه مدنی در سهم خواهی از قدرت و یا تقسیم ثروتهای اجتماعی همسان وهمداستان با جامعه سیاسی و جامعه اقتصادی عمل نکند، چرا که جامعه سیاسی و جامعه اقتصادی (بازار) بر خلاف جامعه مدنی میل بقدرت و تسلط  برمکانیزمهای اهرم های قدرت در سیاست و بازار را دارند، درصورتیکه جامعه مدنی علیه قدرت و سودگران پول و سرمایه رفتار میکند.   

 اینگونه است که این بیست تشکل صنفی و مدنی که حول این منشور دوازده گانه گردهم آمده اند، نیزعزم جزم کرده اند تا در تقابلی رو در رو با جامعه سیاسی حکومتی، مطالبات حداقلی را متحقق سازند که همیشه در هر ساختار سیاسی از حقوق نخستین جامعه مدنی و شهروندی محسوب میشوند.

در این اتحاد صنفی و مدنی  نیز مشاهده میکنیم که چگونه گروههای اجتماعی گوناگونی دست هم پیمانی بیکدیگر داده اند  که در گذشته دور و نزدیک ید طولانی در مبارزه علیه استبداد در ایران داشته اند؛ از جمله این تشکل ها همان سازمانهای زنان، دانشجویان، دانش آموزان، معلمان، کارگران، هنرمندان و نویسندگان میباشند. در حقیقت همان پیشرو ترین و پیگیرترین طبقات اجتماعی در ایران که همیشه در مبارزه علیه حکومت های خودکامه در پی نهادینه کردن دمکراسی در ایران تلاش کرده اند.

میل به دمکراتیزه کردن جامعه و ساختار حکومت همیشه از مهمترین اهداف هر جنبش مدنی است که با پیگیری همگانی گاه موجب فروپاشی استبداد و تحقق دمکراسی در جامعه شده اند. نمونه بارز این تجربه اجتماعی جنبش همبستگی لهستان میباشد که در طی دهه 80 میلادی باعث فروپاشی دولت نظامیان در لهستان شد و الگویی شد برای دیگر جنبش های مدنی در شرق اروپا که نهایتاً محرک اصلی سقوط دولتهای سوسیالیستی در این بحش از جهان ارزیابی میشوند.

 اگر چه مطالبات جامعه مدنی در قالبهای صنفی و مدنی مطرح و تدوین میگردد ولیکن در دراز مدت ماهیت مبارزاتی شان سیاسی و دمکراسیخواهانه میباشد. میتوان بصراحت عنوان کرد؛ جنبشهای سایه گستر جامعه مدنی پس از فراگیر شدنشان چون یک اپوزیسیون مادالعمر علیه حکومت ها (جامعه سیاسی)، جهت تحقق و ماندگاری دمکراسی عمل میکنند و این نوع جنبش ها بنا بر ماهیت و اهداف مبارزاتی شان هیچگاه نمی توانند هم پیمان با جامعه سیاسی و جامعه اقتصادی بحساب آیند، چرا که در صورت  همداستانی شان با جامعه سیاسی درنهایت بخشی از قدرت محسوب خواهند شد و جامعه ابزار و پتانسیل های مبارزاتی خود برای تحقق دمکراسی را از دست خواهد داد. 

برای تحقق و ماندگاری دمکراسی، جنبش مدنی میبایست در همان چارچوب های صنفی، مدنی و دمکراسیخواهانه خود باقی بماند و مبارزه کند تا از یک سو قادر باشد پیش زمینه های پیوند دیگر بخشهای جامعه مدنی به بخش پیشرو را تحقق ببخشد و از سویی دیگر با چنین مکانیزمی بهانه سرکوب و یورش حکومت به دستاوردهای جامعه مدنی را خنثی کند. همانطور که در پیش هم اشاره کردم جامعه مدنی هیچ منافع مشترکی نه با جامعه سیاسی دارد و نه با جامعه اقتصادی و میبایست این دو عرصه هم اجازه مداخله در تدوین مطالبات جامعه مدنی را نداشته باشند و جامعه سیاسی از هر قسم آن میبایست برای حفظ پایداری و تداوم دمکراسی از مداخله و نفوذ درخاستگاههای جامعه مدنی خودداری ورزد.  

پس از فروپاشی استبداد، جامعه مدنی همچنان دوران کوران مبارزاتی اش میبایست مستقل از جامعه سیاسی و بازار بفعالیت اپوزیسیونالی خود ادامه دهد و از هرگونه شراکت در قدرت پرهیز کند. همانطور که تاکید داشتم بارزترین نقش جامعه مدنی پس سقوط استبداد، باقی ماندن در نقش یک نیروی قدرتمند اپوزیسیونال علیه حکومت (جامعه سیاسی) با همهء ادعاهایشان میباشد. حکومتها چه در قالب دمکراتیک و یا استبدادی آن، قدرت محسوب میشوند که تلاش میورزند با ابزارها ی حکومتی و روشهای سیطره آمیز، جامعه مدنی و شهروندی را به زیر کنترل و تحت فرمان خود درآورند که این آغازی است برای به انحطاط کشانیدن دمکراسی. در هر حالتی جامعهء مدنی موظف است برای تحقق و ماندگاری دمکراسی از ورود به حوزه قدرت اکیداً پرهیز کند و با ابزارهای مستقل مبارزاتی خود قدرت های سلطه جو را وادار به تمکین در مقابل خواستهای خود بکند. این امر ناممکن است مگر با حفظ استقلال جامعه مدنی از جامعهء سیاسی و جامعهء اقتصادی.   

 

 

 



۱۸ خرداد ۱۳۹۹

«نظم نوین» جهانی در کش و قُوس استقرار خود در پسِ دستانی «پنهان»








طراحان اصلی طرح برپایی کانون های بحران در جهان که خود از سردمدارن اصلی بنگاههای مالی بین المللی میباشند، از دهه ها پیش در این اندیشه بوده اند، که «نظم نوین» جهانی پیش از هر چیز نیازمند یک آکتور قدرتمند و مسلط جهانی است که با اقتدار تمام و پنجه های آهنین در سطحی بین المللی، بقای «امنیت» سرمایه مالی را تأمین کند. اما پیش از دست یافتن به این «نظم نوین» مقتدارانه میبایست مقدمات کار فراهم گردد، آنهم بی نظمی، جنگ و خونریزی در سطوح جهانی است، تا اینکه روزی با تشدید بحرانهای ویرانگرایانه، افکار عمومی براحتی پذیرای اقتدار این یگانه «ابرقدرت» اقتصادی بر جهان گردد؛ جمهوری خلقِ چینِ کمونیست.

کوروش اعتمادی
8 ژوئن 2020




****

روشن است میبایست از طرح و استقرار «نظم نوین» جهانی بسرگردگی دولتمردان جمهوری خلقِ چین کمونیست، سخت بوحشت افتاد. امّا گفته میشود در واقع گردانندگان برپایی این طرح هراسناک، بخشی از آکتورهای مالی و سیاسی گاه پنهان بین المللی هستند که در آغازِ راه جهت بر هم زدن نظم نسبتاً ثابت سیاسی و براه انداحتن آشوب و ناامنی در جهان، خاورمیانه را بعنوان کانون بحران برگزیدند. یعنی مستعدترین منطقه جهان که ارزیابی شد میتواند آبستن حوادث سیاسی بغرنج در عرصه بین المللی محسوب شود که از آن میان دامنهء آنارشی و بی نظمی در آن بسرعت به دیگر اقصی نقاط دنیا منتقل گردد. بنظر میرسد حساب و کتابهای گروه توطئه گر بّورس جهانی در انتخاب کانون آشوب در جهان، یعنی خاورمیانه، کاملا درست میبود. از این رو میبایست برای شعله ور کردن آتش جنگ، آشوب و انسان کشی آکتور سیاسی مناسبی را برای آن یافت. بدین سبب گروه بّورس جهانی در مقابله با نظم موجود، ملایان در ایران و اسلامگرایی افراطی در منطقه را برگزیدن تا با هم پیمانی نهانی با آنها، آتش جنگ و ناامنی در سرتاسر خاورمیانه را شعله ور سازند. در واقع میتوان مدعی شد که برگماردن ملایان بر قدرت در 41 پیش در ایران، همان کاشتن تخم نفاق بین گروهبندیهای مختلف اسلامگرایی و مردم منطقه شد که به تثبیت نطفه جنگ، و توسعه آشوب و ناامنی در کلیدی ترین نقطه جهان شد که به لحاظ ذخایر ارزشمند انرژی اش و وقفه در بازتولید این ماده حیاتی، اقتصاد جهانی را در ورطه بحرانی مهلک سوق دهند.

و اما از سویی دیگر در ایام کنونی پس از 40 سال جنگ و خونریزی و آشوب در خاورمیانه بعنوان بزرگترین کانون بحران در جهان، بحرانِ «کُوید 19» مزید بر تعمیق یافتن ناامنی سیاسی و اقتصادی درجهان شده است تا با تشدید بحرانهای اقتصادی و تجاری در مراکز قدرتمند اقتصادی دنیا، فروپاشی «نظم کنونی» جهان هر چه سریعتر میسر گردد. آنچه که قرار است در نهایت در این فاز جدید آشوبگری نتیجه گیری شود، سقوط بزرگترین بنگاههای اقتصادی و تجاری در جهان میباشد که در نهایت با واگذاری آنها با نازل ترین قیمت ها به تنها «ابرقدرت» اقتصادی جهان، جمهوری خلق چین، «نظم نوین» جهانی بسرکردگی چین متولد گردد.  

طراحان اصلی طرح برپایی کانون های بحران در جهان که خود از سردمدارن اصلی بنگاههای مالی بین المللی میباشند از دهه ها پیش در این اندیشه بوده اند، که «نظم نوین» جهانی پیش از هر چیز نیازمند یک آکتور قدرتمند و مسلط جهانی است که با اقتدار تمام و پنجه های آهنین در سطحی بین المللی، بقای «امنیت» سرمایه مالی را تأمین کند. اما پیش از دست یافتن به این «نظم نوین» مقتدارانه میبایست مقدمات کار فراهم گردد، آنهم بی نظمی، جنگ و خونریزی در سطوح جهانی است، تا اینکه روزی با تشدید بحرانهای ویرانگرایانه، افکار عمومی براحتی پذیرای اقتدار این یگانه «ابرقدرت» اقتصادی بر جهان گردد.

بیجهت نیست در فاصله زمانی کوتاه پس از فروپاشی بلوک کمونیستی در شرق اروپا و باز شدن درهای بسته اقتصاد دولتی چین کمونیست به روی جهان آزاد، اداره بخشهایی بزرگ از تجارت و تولید اروپا و آمریکا و دیگر اقصی نقاط جهان در اختیار این دو ابر قدرت شرقی و بویژه چین قرار میگیرند.  بناگهان در های تجارت، سرمایه گذاری و زیستن شهروندان این دو کشور مزبور که فرسنگ ها با فرهنگ جهان آزاد فاصله دارند، گشوده میشوند تا در بزنگاهی تاریخی، سنگ استیلای آنان بر این جهان تکمیل و محرز گردد.

و نیز هم اکنون «کُوید 19» در تسریع گسترش بی نظمی و آنارشی بویژه در کشورهای بزرگ صنعتی غربی، پیش زمینه های استقرار «نظم نوین» جهانی به سردستگی چین را میسر میسازد. چندان هم پُر بیراه نیست وقتیکه رئیس جمهور آمریکا، دونالد ترامپ، در نخستین مصاحبات مطبوعاتی خود در خصوص ویروس «کُوید 19» تاکید میورزد؛ «کُوید 19» یک « ویروس چینی» است، بی آنکه ذره ای هم از دردسرهای بین المللی این ادعا باکی داشته باشد. او بارها در مصاحبات مطبوعاتی خود در برملا شدن دستهای پنهانِ شیوع و همه گیر شدن بیماری ناشی از «کُوید 19» بر جهان، تأکید میورزد این ویروس « ویروس چینی» که راز نهان و مقابله با آن تنها در اختیار چینی ها است که تا بامروز جهانیان از آن بیخبرند. 

در همین رابطه لازم است متذکر شوم علیرغم کشتارهای بیشمار شهروندان جهان بواسطه «کُوید 19» که هر روزه در سرتاسر جهان منتشر میگردد، تلفات جانی در چین از 18 آپریل به نقطه صفر رسیده است. یعنی اینکه چینیها در راه مقابله با ویروس «کُوید 19» به راهکارهای درمانی دست یافته اند، که بقول ترامپ جهانیان از آن ناآگاه هستند.  

و اما نیز بنظر میرسد که گسترش جنبش های اعتراضی خشونت گرا در آمریکا و محتملاً در اروپا در آینده، ادامهء همان نا امنی و آشوب در خاورمیانه بزرگ باشد، که در غایت تحقق «نظم نوین» جهانی را امکان پذیر سازد. چرا که پدیداری «نظم نوین» جهانی پیشتر نیازمند آنارشی، هرج و مرج، جنگ و آدم کشی است تا در بستر آن اقتداری سرکوبگرایانه و مطلقی بر پا گردد، تا سود آوری سرمایه مالی بین المللی برای چپاول بیشتر در آینده، «مطمئن» تر فراهم آید.          

۱۰ آذر ۱۳۹۷

همهء پرسی عمومی تنها گزینه دمکراتیک جهت انتخاب آلترناتیو حکومتی


دریغا که هنوز فاقد این درک میباشیم که در جایگاهی نیستیم که از هم اکنون برای آینده ایران فرم و محتوی نظام سیاسیی برگزینیم و آنرا محور همکاری با یکدیگر قلمداد کنیم. نمایندگان و رهبران «احزاب» و تشکل های سیاسی ایران هنوز متوّجه این امر نشده اند که آنها صرفا میتوانند اپوزیسیون دولت باشند و نه حکومت که بخواهند در قلمرو فرم نظام سیاسی ایران  از هم اکنون تعیین و تکلیف کنند. «احزاب» و سازمان های سیاسی ایرانی میبایست این قاعده بازی را خوب متوّجه باشند که آنها صرفا یک وظیفه دارند که پس از سرنگونی جمهوری اسلامی در رقابتی آزاد و متمدنانه مأموریت خواهند یافت تا تصدی امور دولت را بعهده گیرند و نه ایجاد و تعیین یک آلترناتیو حکومتی برای آینده ایران. 

رفراندم و آرای عمومی مردم در دو همهء پرسی و تأیید اکثریت مطلق دو پارلمان، تنها روش دمکراتیک تعیین آلترناتیو و نوع حکومت آینده ایران محسوب میشود. 

کوروش اعتمادی
1 دسامبر 2018

۱۴ آبان ۱۳۹۷

بحث پیرامون سکولاریسم هندی





در یک مقاله جدید Madan اعلام میدارد؛ که سکولاریسم در هندوستان فرم دینی بخود گرفته است و به یک ایدئولوژی دولتی تبدیل شده است، همانند اسلام در پاکستان. این است که بطریقی دین آنطور که اکثریت مردم معمولی آنرا درک میکنند قاره کوچک هندوستان را نابود میکند و سکُولاریزاسیون در قاره کوچک هند بنیادگرایی را بوجود آورده است. Madan توصیه میکند که انسان میبایست برای همیشه این اندیشه محدود و زمین گیر شده را که سکولاریسم علیه دین اتخاذ کرده است ترک گوید. ما میبایست بپذیریم با این اندیشه Madan رو بسوی سکولارها و دینمداران میکند، و در تلاش برای استقرار یک پایه اجتماعی و سیاسی برای سکولاریسم پیشدستی میکند که همچون دیگران به پدر هندوستان، گاندی، رجوع کند، که او باورمند به سکولاریسمی در هندوستان بود که بر اساس درک او کمک میکرد تا هندویسم را تا آنجا که ممکن بود سُکولاریزه کند.

کوروش اعتمادی
6 نوامبر 2018

۱۹ خرداد ۱۳۹۷

جبهه ملی؛ شیر بی یال و دم و اشکُم





مگر شما این حق را دارید با سوء استفاده و جعل مفاهیم سیاسی، جبهه ملی ایران را محدود به این مقدار کم کنید و همهء درها را برای تشکیل یک جبهه ملی واقعی همه گستر مسدود کنید؟ شما چگونه این جسارت را بخود راه داده اید بنام جبهه ملی ایران از در آشتی و همسوئی با رژیمی برآیید که فرقه ای است و ضد ایرانی؟ و از یک سو کوشش کنید با کُرنش در مقابل آن امنیت ملی و موجودیت ایران را بمخاطره بیاندازید؟ این حکومت ضد بشر، زن ستیز و کودک آزار کجای اش به ایران، تاریخ و فرهنگ ایرانی شبیه است و یا تعلق دارد که در تمامی اطلاعیه های خود نام ایران را به آن اطلاق میکنید و رفتارهای خصمانه و سوداگرانه این رژیم اسلامی را به پای ایران گذاشته تا روزی این داوری ناروای شما مورد سوءاستفاده دشمنان ایران قرار گیرد تا خاک این مملکت را به تُوبره کشند؟

همانطور که اشاره کردم جمهوری اسلامی به سبب ویژگیهای سیاسی و فرهنگی اش نه تعلق خاطری  به مردم ایران دارد و نه متناسب صلح، ثبات و دوستی در منطقه میباشد . وجود و تداوم موجودیت چنین رژیمی تداوم هر چه بیشتر بحران و انشقاق بین مردمان ایران و به آشوب کشاندن منطقه است تا جایی که همین حکومت ضد ملی، ایران را تا آستانه یک جنگ منطقه ای ویرانگر سوق دهد. در نتیجه سقوط این حکومت تضمینی است برای ماندگار شدن ایران و سرفرازی ملت ایران.

کوروش اعتمادی
9 جولای 2018

۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۷

سُکولاریزاسیون


سکولاریسم و دولت (1)
روشنگری امیدبخش و مقایسه جهانی
Secularism and the state: Towards calrity and global comparison

بندرت شاهد بوده ایم جامعهء سیاسی ایرانی درنگی کوتاه پیرامون مقولهء سُکولاریزاسیون کرده باشد. آنچه که تاکنون مطرح بوده؛ بحث پیرامون مفهوم سکولاریسم و روند رو به رشد جنبش سکولار دمکراسی در طول زمان بوده است. از این رو سُکولاریزاسیون و مسئله چگونگی ایجاد یک جامعه سکولار در مقابله با بنیادگرایی دینی و سُلطه حکومتهای ایدئولوژیک، از اهمیت چندانی همچون مقوله سکولاریسم برخوردار نبوده. سُکولاریزاسیون در واقع آن روند تغییرات اجتماعی تحت مسئولیتهای سیاسی دولت سکولار است که به نیابت از حکومت سکولار تلاش میورزد با بکار گیری ابزارهای دولتی، جامعهء را در همهء عرصه ها بویژه در حوزه های فرهنگ و آموزش و پروش سکولاریزه کند. پس نتیجه میگیریم آنچه که برای جنبش سکولار دمکراسی میبایست در الویت قرار گیرد، گفتمانِ سُکولاریزاسیون و چگونگی رسیدن به جامعه ای سکولار و دمکراتیک است تا بگونه ای نیز درستی درک ما از مفهوم سکولاریسم آشکارتر گردد. از این رو برای ورود به این گفتمان، یعنی بحث پیرامون سُکولاریزاسیون، قصد دارم شما را به حوزهِ مباحثی که خانم Nikki R. Keddi در سال 1997 در نشر  (1997-London) New left review  در ارتباط با تجارب عملی چندین کشور در خصوص پیشبرد سکولاریسم انجام داده اند، درگیر کنم. امید است ترجمهء مقاله ایشان پیش مقدمه ای شود برای ورود به گفتمان سُکولاریزاسیون، و محکی باشد بر درستی و یا کج فهمی ما از مفهوم سکولاریسم که بالاخره چگونه میشود به یک جامعه مُدرن، آزاد و سکولار دست یافت.  

۲۲ فروردین ۱۳۹۷

سکُولاریزاسیون (4)



سکولاریسم در غرب
در کشورهای غیر غربی که در آنها مدرنیزه شدن و سکولاریزاسیون قابل دفاع هستند، اغلب توسط دولت و جنبش های ناسیونالیستی مورد حمایت قرار میگیرند. در چنین شرایطی سکولاریسم مورد حمایت دولت و ملی گرایان، قدرتمندتر و سریعتر از سکولاریسم روشنفکران تجربه میشوند. در غرب اگر چه سکولاریسم فکری و اجتماعی بیشتر از آنچه که در جاهای دیگر تجربه شده اند مهم ترند، اما سکولاریزاسیون حمایت شده توسط دولت بسیار با اهمیت تر از آن است که معمولاً در آثار تئوریک به رسمیت شناخته شده اند.

کوروش اعتمادی
12 آپریل 2018

۲۶ اسفند ۱۳۹۶

گامی استوار بسوی لائیسیته در سکولارترین کشور جهان - انحلال مدارس دینی


محتملاً طرح مطالبهء انحلال مدارس دینی بویژه مدارس اسلامی از سوی حزب سوسیال دمکرات سوئد با همیاری حزب محیط زیست آغاز یک رنساس دیگر علیه نفوذ و سُلطه دین بر جامعه خواهد بود. امّا این رنساس اینبار علیه اقتدار کلیسا بر جامعه شهروندی نیست بلکه رنساس علیه آخرین دین ابراهیمی، اسلام است که جهان را تیول افکار قرون وسطی خود میپندارد.

کوروش اعتمادی
18 مارس 2018

۱۹ اسفند ۱۳۹۶

سکولاریسم هندی یا همان «نرمش قهرمانانه» در برابر اسلامگرایی




مقدمه:
شاید این پرسش مطرح شود چرا یکبار دیگر به انتشار بخشی از ترجمه کتاب «چهره های سکولاریسم» مبادرت ورزیدم که تأکیدی دارد بر تفاوتهای دو تجربه تاریخی از سکولاریسم و سکولاریزاسیون. این دو تجربه مورد نظر سکولاریسم هندی و سکولاریسم فرانسوی است. تنها دلیل این امر، توجیه و تبلیغ مجدد سکولاریسم هندی است که تجربه غیر اروپایی محسوب میشود و به صراحت حاوی پیام «نرمش قهرمانانه» در برابر اسلامگرایی است. باورمندان به سکولاریسم هندی در ایرانِ پسا روحانیت خواستار نوعی از «سکولاریسم» هستند - همانند هندوستان امروز – که مبتنی است بر «دین خواهی دولتی»، منتها این واکنش قرار  است تحت لوای «سکولاریسم» تئوریزه شود. ایده آل این دسته از «سکولارهای» ایرانی، تجربه دولتِ «سکولار» هندوستان است که گفته میشود چون مسلمانان در این کشور از نفوذ معنوی گسترده ای برخوردار میباشند، پس میبایست از امتیازات ویژه اقتصادی و سیاسی نیز بهره مند شوند. سکولاریسم هندی و حکومت اسلامی ایران همیشه در تلاش بوده اند با هزینه کردن از کیسه ملت برای مسلمانان و مراکز اسلامی، اسباب خشنودی و رضایت خاطر شریعتمداران دین را فراهم آورند. رویهء سیاسی که دولتهای هر دو حکومت با تصویب بودجه های سالیانه، مبالغ کلانی را برای رتق و فتق امور نهادها و حوزه های اسلامی در نظر گرفته که این خود بیشتر موجب وابسته شدن مراکز اسلامی به حکومت میشوند (دین دولتی). این روش کار در هندوستان امروز توسط دولتمردان مدعی سکولار این کشور به اجراء در میاید تا بشکلی از تنش های شدیدی که پس از استقلال هند مابین مسلمانان و هندوها در این کشور پدید آمده بود کاسته شود.  
امّا سیاست «نرمش قهرمانانه» در برابر اسلامگرایی از یک سو برای توجیه خود میبایست به مقابله مستقیم با شاخص ترین تجربه سکولاریسم در جهان مدرن، یعنی سکولاریسم فرانسوی (لائیسیته) خیز بردارد. در صورتیکه سکولاریسم فرانسوی با قامتی برافراشته قصد دارد با کنترل و بازداشتن نهادهای دین از دخالت در امور دولت و حکومت، راهِ هرگونه باج دهی به دینمداران را مسدود کند.  
از مدتها پیش متوّجه این امر بوده ام که بینش معینی در جنبش سیاسی ایران - بنا به نگرش شرمگینانه اش نسبت به اسلامگرایی در ایران و با در نظر گرفتن همیاری و امتیاز دهی به اسلامگرایی - به تدوین «سکولاریسمی» دست زده است که با آنچه بعنوان منشاء و مفهوم واقعی سکولاریسم و سکولاریزاسیون میباشد متفاوت میباشد. همانگونه که اشاره کردم در این راستا میباست سکولاریسم نوع فرانسوی مورد هجوم قرار گیرد تا با رد سکولاریسم مهد دمکراسی، «سکولاریسم» نوع هندی را مناسب حال و فردای ایران معرفی کند. به گمانم پیروان و شیفتگان آزادی ایران از جزئیات نوع «سکولاریسمی» که در هند مستقر میباشد، آگاهی دقیقی نداشته باشند. در بخشهای پایینی کتاب «چهره های سکولاریسم» با شرح جزئیات بیشتر به  شرایط سیاسی و اجتماعی هندوستان پس از استقلال پرداخته ام و نیز به راهکارهای سیاستمداران این کشور برای استقرار «سکولاریسم» نوع هندی که ورجن ایرانی آنهم هم اکنون با همان کیفیت و محتوی بر صحنه سیاست در حال خود نمایی است. امّا در این بخش من بخشا ً به تفاوتها و روش های کاری «سکولاریسم» هندی و فرانسوی میپردازم که جا دارد از خواننده این پرسش را بکنم که پس از شناخت از دو مدل متفاوت، یعنی «سکولاریسم» هندی و سکولاریسم فرانسوی، چه فرم از آنرا برای آینده دمکراسی در ایران ترجیح میدهد.  

کوروش اعتمادی
10 مارس 2018
Koroush_etemadi@hotmail.com


۱ اسفند ۱۳۹۶

«رفراندوم» یا بی تدبیری ما




در یک کلام طرح «رفراندوم» برای تغییر نظام اسلامی، به نشانهء بی تدبیری کسانی است که دیگر قادر نیستند برای گذر از جمهوری اسلامی به نظامی غیردینی و سکولار، به راهکار دیگری بیاندیشند. بسیار ساده است با فرار از زیر بار مسئولیت و اندیشیدن برای یافتن راهکاری نوین برای بزیر کشاندن جمهوری اسلامی، توپ را بزمین مردم انداخته و با توهم پراکنی از مردم بخواهیم، خود آستین ها را بالا بزنید، بپای صندوقها رأی بروید تا برگ سقوط حکومت اسلامی را از درون صندوق آرا بیرون آوریم. به همین سادگی که گفته اید؛ تنها صندوق آرا است که بود و نبود حکومت را معین خواهد کرد تا پس از آن ما رهبران جدید حکومت آینده با پا گذاشتن بر فرش قرمزی که برای ما گسترده اید، اعلام داریم چه نظم سیاسیی برای آینده شما مناسب است. 

کوروش اعتمادی
21 فوریه 2018